4 ماهگی
و 4 ماهگی گل پسر هم گذشت ...خدایا شکرت به خاطر اینکه هومان کوچولوی ما این 4 ماه رو به خوبی طی کرد و اصلا مامان و بابا رو اذیت نکرد....
واکسن 4 ماهگی یکم بیشتر از دوماهگی پسرمو اذیت کرد و یه کوچولو بدنشو داغ کرد که نمیشد بهش گفت تب اما من شب اول تا 3 نصف شب بیدار بودم و از ترسم هی بدن پسرکمو چک میکردن که یه وقت تب نکنه! قد و وزنشم خدا رو شکر خوب بود قد 66/5 وزن 7850
پسرک خوش اخلاق من اینروزا خیلی خوش خنده تر شده و قهقه میزنه و گاهی که باهاش بازی میکنم اونقدر میخنده که با خودم میگم وای خدا انرژیش تموم شد دیگه!
موقع شیر خوردن خیلی شیطون شده و با شنیدن هر صدایی سرشو میچرخونه ببینیه چه خبره!
بابایی براش یه هاپو خریده که آواز میخونه و میرقصه وقتی براش روشنش می کنیم هیجان زده میشه و ذوق میکنه گاهیم دستشو میگیره و کله پاش میکنه...
عاشق زمانیم که صبحا از خواب پا میشه و من یه جفت چشم زیبا میبینم که بهم متعجبانه زل زده و وقتی لبخند میزنم چنان با لبخندش جوابمو میده که همونجا میخوام درسته قورتش بدم...
دوستت داریم هدیه ی خوب خدا