هومانهومان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

برای پسرم ...... مرد کوچک خانه ی ما

کارهای جدید + اولین سفر

1391/11/14 17:58
نویسنده : مامان
902 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم ببخش که گاهی دیر وبلاگتو آپ میکنم آخه این روزا تو دوست داری بیشتر باهات بازی کنم و پیشت باشم حتی گاهی که داری برا خودت بازی میکنی تا میبینی از کنارت رد میشم سریع شروع به غر زدن میکنی که یعنی به منو توجه کنننننننن....عزیز دلم کماکان عاشق اینی که وایسونمت حالا هر مدلی که میخواد باشه چه روی زمین چه روی شکم یا حتی دوشای من و بابایی اینقده خوشحال میشی که دیگه بدون اینکه کسی باهات حرف بزنه شروع به خندیدن و ذوق کردن میکنی فدااااااای خنده هات بشم.

وقتی سرتو میذارم روی یه بالش بزرگ فورا گردنتو سفت میکنی و میاری بالا و دوتا دستاتو مشت میکنی و سفت کنار سرت نگه میداری و خودتو به سمت جلو میکشی گاهی شاید 10 ثانیه به این حالت میمونی ، خسته هم نمیشی و هی ادامه میدی! هر کی این حرکتتو میبینه کلی میخنده جیگر مامان.

ساعت خوابت جلوتر اومده و شده 9/5  تا 10 ، گاهی شروع به اواز خوندن میکنی و یه نفسه میری و اون وسطا هم با آب دهنت حباب درست میکنی و کلی لباستو تف مالی میکنی!

 

12

 فدای اون نگاه نافذت برم من

 

و اما برات بگم از اولین سفر زندگیت....4/11/91 وقتی آقا هومان 3/5 ماهه بود همراه با مامان و بابا و مادری ( مامان خودم ) رفتن به قشم...

 

از اینجا با ماشین رفتیم بندرعباس که شام خونه ی دایی حسین (دایی مامان) بودیم و زندایی جون یه شام خوشمزه پخته بود ، بعد از شام رفتیم اسکله و با شناور رفتیم قشم اونجام که دیگه دایی علی اکبر اومد دنبالمون...خلاصه تقریبا 3 روز قشم خونه ی دایی بودیم و کلی اینور اونور رفتیم که بیشترش برا خرید بود...پسر گلم هم توو کالسکه اش کلی راحت بود و برا خودش محو نور و رنگ مغازه ها شده بود! توی یه مغازه که داشتیم مانتو میخریدیم آقای فروشنده کلی از پسرکم خوشش اومده بود و بغلش کرد و تو هم کلی براش خندیدی و تحویلش گرفتی پسر خوش اخلاقم.

 

کنار ساحل که رفته بودیم تو زل زده بودی به دریا و ازش چشم برنمیداشتی و اگرم پشت به دریا بودی سرتو میچرخوندی به امواج نگاه میکردی ، تو هم مثل مامانی دریا رو خیلی دوست داری؟

 

مثل همیشه مامان کفشاشو درآورد و با پای برهنه روی شنای ساحل راه رفت آخ که این کار چه لذتی به آدم میده مخصوصا اگه یه جای خلوت باشه و آدم صدای امواج اقیانوس رو با دل و جون بشنوه...پسر گلم انشالله سال بعد که دوباره رفتیم ساحل تو دیگه راه میری و مادر و پسری با هم میریم رو شنا میدوییم.

 

کلوچه ی مامان توو راه برگشت کل 5 ساعت مسیرو توو صندلی ماشینت خواب بودی و اینقدر عمیق خوابیده بودی که بابایی گفت پسرم انگار هیچ وقت جای راحتی برا خواب نداشته !10



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

عمه لیلا
15 بهمن 91 12:29
هومان جان خیلی دلم تنگ شده برات روزی چن بار به عکسات نگاه میکنم مامان جونش عکسای هومان بیشتر بزار برامون


به روی چشمممم
خاله صدیقه
16 بهمن 91 11:31
عزیز خاله هومان جان 2روز دیگه 4ماهگیت تموم میشه یعنی که دیگه داری مرد میشی عکس هایی که مامانت گذاشته تو وبلاگت نشون از همینه ولی عزیزم به مامان بگو متناسب باسن من مطالب وبلاگم کمه ولی در عین حال صحبت های شیرینیه یعنی کیفیت داره ولی کمیت نداره
آرام جون مامانی همیشه سالم باشی واین خنده های شیرینت از لبات نیفته


خاله جون مرسی که به ما سر زدید ....آره خودمم دوست دارم بیشتر بنویسم ولی دیگه خودت که بهتر میدونی این فسقلیا همه وقت آدمو میگیرن....هدیه کوچولوی نازو ببوسسسسسسسسس
مادر(رادین و راستین)
18 بهمن 91 14:50
سلام عزیزم
ماشالله چه مموشیه ... هومان جون رو ببوس
چقدر مو داره ... من آبروم می ره با این پسر کچلم
خداروشکر کن ساعت خواب هومان جون عالیه ........ راستین من ساعت 3 شب می خوابه
چه خوب که رفتین سفر ....... آفرین
من با اینکه بچه ی دوممه اما هنوز جرات ندارم برم بیرون .....

ممنون بهم سر زدی


مرسی خاله جوون که به ما سر زدین با اجازت لینکت میکنم ادبیات نوشتاریتو دوست دارم....

وای راستین خیلی شبیه بچه خارجکیاست مخصوصا کچلیش ههه
انشالله راستین بزرگتر بشه شمام برین چون مطمئنم با دو تا فسقلی شیطون سفر سخت تره.

گل پسراتو ببووووووس
مامان شازده کوچولو
22 بهمن 91 14:52
آفرین به این پسر ماه ! گل! نمونه !
همسفر پایه که میگن همین هومان خودمونه دیگه!


مرسی خاله جونش ...بسی مشعوف شدیم که به ما سر زدییییییییییید
عمه فریبا
23 بهمن 91 22:48
عــــــزیــــــز م هــــــــــومــــان ♥دوســـــــــتـــــت دارم♥ داداش مــــهدی سلامت مــــــــی رسـونه @}-
مادام بوفی
27 بهمن 91 0:01
سلام عزیزم دوستدارید کوچولوتون یه قالب مخصوص داشته باشه با تصاویر خودش.... میتونید از قالبهایی که برای بقیه مادرای گل و نی نی ها شون درست کردیم دیدن کنید....
عمه نجمه
27 بهمن 91 18:30
الهی قربونت بششششششششششششم دلم برات تنگ شده نی نی خوشکلمون


ممنون عمه جون که به ما سر زدید.