هومانهومان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

برای پسرم ...... مرد کوچک خانه ی ما

پسرکم 22 ماهه شد

بعد کلی وقت اومدم اینجا بنویسم ...... پسر قشنگ مامان 22 ماهه شده کلییییییییی وقته تنبلی میکنم بیام اینجا البته اینم بگم کلا لب تاب توی خونه جمع شده از دست آقای ناقلای خونه هومان مامان حسابی خوردنی شده و کلی کلمه میگه امروز بهش گفتم اینقد بی جنبه نباش اونم برگشته میگه بی جنبه   اولین اسم خاصی که یاد گرفته اسم زندایی جونش آناز هست که چنان با نااااز میگه که میخوام بزنم لهش کنم سینا و ثمین هم یاد گرفته البته س رو مایل به ش میگه همه مردها عمو هستند به غیر از دوتا دایی های خودش همه خانمها هم عمه هستن  21 ماهگی آقا هومان مثل یه مرد میمی رو بوسید و گذاشت کنار و به این ترتیب از شیر گرفته شد   دلیل اینکه تا دوسا...
22 مرداد 1393

عکس تولد

پسر قشنگم چند ماهیه برات چیزی ننوشتم هم اینکه تو شیطون تر شدی  و بیشتر وقت میبری هم اینکه من دارم نیمه وقت میرم سرکار. قند عسلم الان 14 ماهه هستی و کلیییییییییی شیرین تر شدی و روزی صدبار بهت میگم عاشقتمممممم. برا تولد یکسالکیت  کلی برنامه چیده بودم و تزیینات تولدتو برات درست کرده بودم تم تولدتم زنبوری زرد و مشکی بود. ولی متاسفانه به دلایلی نشد تولد بگیریم اما هر طور شد یه کیک کوچولو برات درست کردم و بردمت آتلیه و  اونجا رو تزیین کردم و ازت عکس گرفتم بگذریم که چه قدر اونجا آتیش سوزوندی و همش در حال دویدن بودی و نمینشستی .   روز تولد تو میلاد عشق پاکه برای شکر اون روز پیشونی ام به خاکه  خیلی د...
24 آذر 1392

اندر احوالات این روزهای وروجک من

پسرکم با ورود به ده ماهگی اولین مرواریدت جوونه زد ولی خیلی اذیت شدی و شبا پا میشی و یه گریه های سوزناکی میکنی بمیرم برات مادر برات آش دندونی پختیم تا الان که داره یازده ماهت تموم میشه سه تا دندونات زدن بیرون    شازده پسر ما ده ماه تمام شروع به تاتی رفتن کرد و از ده ماه و  14 روزگی دیکه به طور مستقل راه میره و خیییییلی ذوق داره که راه افتاده ...دیدن اولین قدمهات یه شوری توی وجودم ایجاد میکنه که وصف ناشدنیه عاشقتم پسر نازم.   عاشق توپ بازی هستی و حتی اینکه ما توپو بزنیم به دیوارو نو ذوق و جییییییغ  توی ده ماهگیت دوباره یه سفر رفتیم قشم من و تو و مادری رفتیم خونه دایی جون کلی بهمون خوش گذشت و ک...
13 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام دوستای خوبم و خوانندگان محترم وبلاگ هومان کوچولو توی مسابقه ی نی نی و آشپزی شرکت کرده اگه دوسش دارین و میخواین بهش رای بدین کافیه عدد  277 رو به شماره ی 20008080200 پیامک کنید ...ممنون از همگی........اینم عکس هومانی سرآشپز ...
9 مرداد 1392

نه ماهگی پسرم

پسر قشنگم این روزا اینقدر شیطون و وروجک شدی که کم وقت میکنم بیام نت لب تابو که جمع کردم چون هنوز بازش نکردم شما میپری روی گیبوردش و تق و تق میزنی روش و ذوق میکنی و عملا هیچ کاری نمیتونم باهاش بکنم ... با موبایلم که آپ کردن بلاگ سخت و وقت گیره. این عکس 8 ماهگیته خونه خاله مرضیه جون که گلهای محمدی رو از باغشون آورده بودن... پسر مامان چند روزه وارد 10 ماهگی شده ...کل خونه رو با چار دست و پا طی میکنی و پشت سر من هستی حتی میرم دستشویی هم میای میشینی پشت دستشویی و گاهی گریه که منم ببر  کنار مبل و میز و صندلی وایمیستی و دو تا دستاتو ول میکنی و برا خودت ذوق میکنی که مستقل وایسادی عزیز دلم... در امتداد مبلا تاتی میکنی ولی هنوز مستقل...
24 تير 1392

7 ماهگی عسل مامان و تغییرات جدید

پسر قشنگم 7 ماهه شد. شازده کوچولوی من توی این مدت کلی تغییرات داشتی  الان چهار دست و پا کل خونه رو طی میکنی ...همش دوست داری وایسی وقتی کنارتم پامو میگیری و سعی میکنی وایسی...وقتی موبایل و تلفن زنگ میخوره فورا هیجان زده جیغ میزنی و صورت خوشگلت متعجبانه به من نگاه میکنن ... دورت بگردممممممم کاری که خیلی دوست داری اینه که یه وری روی یه دستت لم میدی و خیلی پوزیشن بامزه ای میگیری.   با دیدن آیفون و باز شدن در یخچال هیجان زده میشی و جیغ میزنی ....تا میبینی مامان رفت پای لب تاپ با سرررررعت خودتو میرسونی و سیم موس رو میکشی و اگه بگم نکن اعتراض میکنی... صدای نازت تغییر کرده و خیلی بامزه شده کلا واکنشات خیلی بیشتر و س...
24 ارديبهشت 1392

200 روزگی پسرم + غذای کمکی

پسر گلم چند هفته ای هست که غذای کمکی رو برات شروع کردم اولین غذات توی 175 روزگیت بود که فرنی آرد برنج بود که استقبال خوبی داشتی اما بعدش از سوپ بیشتر خوشت اومد و الان فرنی رو زیاد دوست نداری! با اینکه سعی میکنم فرنیتو متنوع درست کنم مثلا توش بادوم میریزم یا سیب گلابی یا موز ولی آنچنان دوست نداری! حالا نمیدونم شاید بعد نظرت عوض بشه! تا الان که 200 روزه هستی سه وعده در روز بهت غذا میدم که یه وعده فرنی دو وعده ی دیگه یا سوپه یا سوپ و پوره...گاهیم سیب گلابی رو با قاشق میتراشم و بهت میدم که دوست داری... پسر ناز مامان الان دیگه با سینه خیز همه ی خونه رو طی میکنه و اکثرا جاش زیر میزای خونه هست .... کامل میشینه و نشسته دور خودش میچرخه...خیل...
10 ارديبهشت 1392

6 ماهگی قند عسلم

پسر عزیزم 6 ماهگیت مبارک... ببخش که اینقدر دیر وبلاگتو آپ میکنم گل نازم. برا نیم ساله شدنت یه کیک کوچولو پختم ...پسرم روز به روز شیرین تر میشی و من و بابایی بیشتر عاشقت میشیم... ...
5 ارديبهشت 1392